کرامت قبر حضرت رقیه سلام الله علیها

مرحوم آیة الله حاج میرزا هاشم خراسانی (متوفّای سال 1352 هجری قمری) در کتاب منتخب التواریخ می نویسد:

"عالم جلیل، شیخ محمّد علی شامی که از جمله علما و محصّلین نجف اشرف است به حقیر فرمود: جدّ امّی بلاواسطه من , جناب آقا سیّد ابراهیم دمشقی، که نسبش منتهی می شود به سیّد مرتضی علم الهدی و سن شریفش از نود افزون بوده و بسیار شریف و محترم بودند، سه دختر داشتند و اولاد ذکور نداشتند.

شبی دختر بزرگ ایشان جناب رقیّه بنت الحسین را در خواب دید که فرمود:

زن فرانسوى دركنار قبر حضرت رقیه علیها السلام

جناب حجه الاسلام و المسلمین آقاى حاج شیخ محمد مهدى تاج لنگرودى در كتاب توسلات یا راه امیدواران صفحه 161، چاپ پنجم چنین مى نویسد:

  یكى از دوستانم كه خود اهل منبر بوده و در فن خطابه و گویندگى از مشاهیر است و مكرر براى زیارت قبر حضرت رقیه بنت الحسین علیه السلام به شام رفته است ، روى منبر نقل مى كرد:

در حرم حضرت رقیه علیه السلام زن فرانسوی اى را دیدند كه دو قالیچه گران قیمت به عنوان هدیه به آستانه مقدسه آورده است . مردم كه مى دانستند او فرانسوى و مسیحى است از دیدن این عمل در تعجب شدند و با خود گفتند كه چه چیز باعث شده كه یك زن نامسلمان به این جا آمده و هدیه قیمتى آورده است ؟ چنین موقعى است كه حس كنجكاوى در افراد تحریك مى شود. روى همین اصل از او علت این امر را پرسیدند و او در جواب گفت :

اتمام شعر ناتمام

 

. شما تقاضای دیگری هم از حضرت داشتید!

 آقای گرامی برای استاد مجاهدی تعریف كردند:

در منزل آقای موحدیان جلسه هفتگی انجمن محیط در قم دایر شده بود ابیاتی از مسمط مخمسی را كه در منقبت حضرت علی ابن موسی الرضا (علیه السلام) سروده بودم از نظر شما گذرانیدم و شما آن را در یك مورد اصلاح كردید و مرا به اتمام آن ترغیب نمودید، ولی من به خاطر گرفتاری‌های شغلی نتوانستم آن را به پایان برسانم و چندی بعد عازم مشهد شدم.

داستانی جالب

 

جناب آقای مجتهدزاده از دوستان قدیمی و با صفای آقای مجتهدی، خاطرات ماندگاری را از آن ولی خدا دارند ، استاد مجاهدی یکی از این خاطرات را اینچنین نقل می کنند :

در سفری كه حدود 35 سال پیش به مشهد مقدس داشتم. پس از عتبه بوسی حضرت علی بن موسی الرضا – علیه آلاف التحیه و الثنا – به دیدار آقای مجتهدی نایل آمدم. قرار بود ایشان فردای آن روز به اتفاق جناب آقای مجتهدزاده به تهران بروند. آقای مجتهدی به آقای مجتهدزاده فرمودند: