واقعه غدير و ابعاد آن از ديدگاه مقام معظم رهبري

ابعاد واقعة غدير
 اثبات فضايل و ولايت اميرالمؤمنين(علیه السلام)

در روز غدير، اين حركت عظيمي كه طبق روايات متواتره، به وسيلة‌ نبي اكرم(ص) انجام شد، داراي ابعاد بود. البتّه يك بعد، فضيلت اميرالمؤمنين(ع) بود. مردم هم مي‌دانستند و از نزديك اين فضايل را در آن بزرگوار مشاده مي‌كردند. پيامبر اكرم، و در واقع اراده الهي هم همان فضايل و ارزش‌ها را معتبر دانست و بر اساس آن ارزش‌ها، ولايت و حاكميّت بعد از پيامبر را تعيين كرد. معلوم شد آن كسي مي‌تواند در مرتبة حكومت بر مسلمين قرار بگيرد، كه داراي آن ارزش‌ها باشد. لازم نبود كه پيامبر اكرم(ص) فضايل اميرالمؤمنين(ع) را در آن روز بيان كند؛ مردم مي‌دانستند.

«ابن ابي‌الحديد» مي‌گويد:‌ فضايل علي‌بن ابي‌طالب به طوري كه در آن روز براي مردم واضح بود كه بعد از رحلت پيامبر، احدي از مهاجران و اغلب انصار شك نداشتند كه مسئله خلافت بر علي قرار خواهد گرفت؛ يعني در نظر آنان جزء مسلمات بود. در موارد ديگر، خود رسول اكرم هم راجع به اميرالمؤمنين چيزهاي زيادي فرموده است.

آنچه از طريق ما شيعيان و نيز از طريق اهل سنّت روايت شده، متواتر است. خيلي از فضايل را به شكل متواتر، هم شيعه و هم سنّي روايت كرده‌اند؛ مخصوص شيعه نيست. حتّي يكي از ما مورخان قديمي مشهور «ابن اسحاق» صاحب سيرة معروف مي‌گويد:‌ پيامبر به اميرالمؤمنين فرمود:‌ اگر بيم اين را نداشتم كه مردم در باب تو حرف‌هايي بزنند كه پيروان عيسي دربارة او زدند، چيزي را دربارة تو مي‌گفتم كه هر جا عبور مي‌كني، مردم خاك زير پاي تو را به عنوان تبرك بردارند. اين روايت شايد از طرق شيعه هم نقل شده باشد؛ من نديده‌ام. «ابن ابي الحديد» از «ابن اسحاق» نقل مي‌كند؛ يعني كساني كه معتقد به نصب اميرالمؤمنين هم نيستند؛ امّا اين حرف‌ها را در فضايل آن حضرت دارند.
اين، يك بعد واقعة غدير است؛ يعني امضاء و اثبات اين فضايل و اينكه اين فضايل و ارزش‌ها، به حكومت و به اين ارزش قراردادي در جامعة اسلامي منتهي مي‌شود. اين بعد،‌ بعد بسيار مهمي است و معلوم مي‌شود. كه اين در اسلام، طبق ديد پيامبر و وحي الهي، حكومت تابع ارزش‌هاست؛ تابع چيزهاي ديگر نيست. اين، خود يك اصل اسلامي است.1

مسئلة ولايت اميرالمؤمنين(علیه السلام)
 

يك بعد ديگر در قضيه و حديث غدير، همين مسئلة ولايت است؛ يعني تعبير از حكومت به ولايت؛ «من كنت مولاه فهذا علي مولاه». آن وقتي كه پيامبر(ص) در مقام تعيين حق حاكميّت براي يك شخص است، تعبير مولا را براي او به كار مي‌برد و ولايت او را به يك ولايت خود مقترن مي‌كند. خود اين مفهومي كه در ولايت هست، بسيار حائز اهميّت است. يعني اسلام، منهاي همين مفهوم ولايت ـ كه يك مفهوم مردمي و متوجّه به جهت حقوق مردم و رعايت آنها و حفظ جانب انسان‌هاست ـ هيچ حاكميّتي را بر مردم نمي‌پذيرد و هيچ عنوان ديگري را در باب حكومت قائل نيست.
آن كسي كه ولي و حاكم مردم است، يك سلطان نيست؛ يعني عنوان حكومت،‌ از بعد اقتدار و قدرت او بر تصرف ملاحظه نمي‌شود؛ از بعد اين كه او هر كاري كه مي‌خواهد، مي‌تواند بكند، مورد توجّه و رعايت نيست! بلكه از باب ولايت و سرپرستي او،‌ و اينكه ولي مؤمنين يا ولي امور مسلمين است، اين حق يا اين شغل يا اين سمت مورد توجّه قرار مي‌گيرد. قضية حكومت در اسلام، ‌از اين جهت مورد توجّه است.1 

پي‌نوشت‌ها:
 

1.حديث ولايت، ج7، ص180.