تفکر در کلام امام زمان(عج) و صلوات

سخنرانی حاج آقا ایازی در عزاداری وفات حضرت معصومه (س) - 92/11/20



خلاصه سخنرانی

 بسمه تعالی

امام زمان(عج) در رابطه با مصیبت آقا اباعبدالله(ع) در زیارت ناحیه مقدسه میفرماید:

لأَندُبَنَّكَ صَباحاً و مَساءً و لأَبكِيَنَّ عَلَيكَ بَدَلَ الدُّمُوعِ دَماً.

هر صبح و شام بر تو گريه و شيون می‏كنم و در مصيبت تو به جاى اشك، خون می‏گريم.

 

 

اگر انسان به همین مطلب توجه کند و در این باب فکر کند معرفتی حاصل میشود.

آنچه را که می بینیم  و میشنویم و محسوس ماست و برای ما معلوم میشود علم نامیده میشود اما معرفت تفاوتی دارد که تعبیر به علم نورانی میشود. و رسول خدا میفرماید: أَلْعِلْمُ نُورٌ يَقْذِفُهُ اللّهُ فِى قَلْبِ مَنْ يَشآءُ . بحارالانوار، ج 1، ص 224؛
علم، نورى است كه خداوند به قلب هر كس كه بخواهد مى افكند.
 که منظور از علم در این حدیث، همان معرفت است که با تعقل و تفکر به وجود می آید.

 

اما تفکر و تعقل چیست؟

مسلم این است که لازمه تفکر ، دیدن و شنیدن یا همان علم ظاهری است. در قرآن آیات زیادی داریم که به صورت استفهام در امور بسیار ساده و واضح مثل نوشیدن آب، باریدن باران ،روشن کردن آتش، خوردن غذا و ... مکررا به دیدن دعوت میکند (أفرأیتم : آیا می بینید؟). اینجا دعوت به دیدن همان دعوت به تفکر و تعقل است.

یا کلمات قرآن مثل ماء به معنی آب که انسان آن را مینوشد یا با آن وضو میگیرد یا حتی نجاسات را با آن پاک میکند، ولی بدون وضو نمیتوان اسم عینی آن را در قرآن لمس کرد. یا حتی کلمه شیطان که واژه بدی است ولی باید برای لمس آن در قرآن باوضو بود. خداوند برای همه اینها آدمی را به تفکر دعوت میکند.

اما معنی تفکر را از قرآن و درگاه اهلبیت(ع) بیان میکنیم چون علم نزد اینهاست، میفرمایند:

وَاذْكُرْ رَبَّكَ فِي نَفْسِكَ تَضَرُّعًا وَخِيفَةً  (الأعراف/205)

پروردگارت را در دل خود، از روي تضرع و خوف یادکن

و اما رب در اینجا منظور امام است، چون نمیتوانیم ذات حق را در درون خود به یاد بیاوریم بلکه باید اسم خدا را به یاد بیاوریم و ائمه معصومین(ع) همان اسم الله هستند. (رب هرکس ولی اوست و ولی ما الآن امام زمان(عج) هستند.)

چون حضرت علامه اشرفی در کتاب اسرار الشهاده در تفسیر سوره قدر بیان میکند که ما سه نوع رَب داریم :

1- رب الصغیر : پدر و مادر

2- رب الکبیر : چهارده معصوم(ع)

3- رب العالمین یا رب الاکبر : خدای متعال

پس ابتدا باید علم ظاهری پیدا کرد، و بعد تفکر کرد که تفکر باید با سکوت و همراه با ذکر و یادآوری، با حالت تضرع و زاری، و ترس از عدم تمرکز به ذکر نفس (یا حَیّ و یا هُو) باشد.

و اما بعد از مقدمه :

امام زمان(عج) فرمود که من صبح و غروب دو بار به جای اشک، خون گریه میکنم.

این کلام به این معنی نیست که بعد از تمام شدن اشک ، خون گریه میکنند بلکه در اثر فشار مصیبت، حضرت به جای اشک، خون گریه میکند. که علامه میرجهانی در کتاب البکاء للحسین این مسئله را ثابت کرده است.

انسان باید حقیقتا به این مسئله فکر کند که ولی خدا و امام زمان(عج) با آن مقام والا بدون مبالغه این کلام را میفرماید و هزار و اندی سال است که حادثه عاشورا را هر صبح و غروب می بینند و گریه میکنند.

اما لازمه گریه، روضه ای است که باید خوانده شود ولی حضرت هر روز واقعه عاشورا را می بینند و گریه میکنند و نیازی به نقل قول و مثال زدن نیست.

مرحوم سید مرتضی عَلَم داستانی دارند که بنده خودم این داستان را از جعفر آقای مجتهدی شنیدم و همچنین از آقای حاج علی اصغر رئوف که خودشان در آن جلسه حاضر بود شنیدم که مرحوم آیت الله العظمی سید مرتضی علم که در شیخان قم دفن هستند مطلبی را از دیدار با امام زمان(عج) در اواخر عمر خود نقل میکند که آقا امام زمان(عج) به من اشاره فرمود که سید، روضه وداعی که منظور من هست وداع داخل قتلگاه هست که عمه ام زینب(س) نگاه میکرد و آقا سید مرتضی عَلَم میگوید امام به من فرمود سید ببین، آن وداعی که من امام زمان به خاطر آن خون گریه میکنم این است. سید میگوید دیدم که صحنه کربلاست و حضرت زینب(س) به داخل مقتل نگاه میکند.

و این قضیه که نقل میکنند که شمشیر گلوی حضرت امام حسین(ع) را نبرید چون بوسه گاه پیغمبر بود اشتباه است چون پیغمبر(ص) تمام اعضای امام حسین(ع) را بوسه داد. بلکه به خاطر این بود که چون آن زمان عمه ام زینب(س) به مقتل نگاه میکرد، امام حسین(ع) نمیخواست خواهرش صحنه را ببیند، به همین دلیل اراده فرموده و شمشیر نمی برید.

همان زمانی که حضرت زینب(س) مضطر شده و دستانش را بالای سرش گذاشت و تمام توجهش را به سمت عمربن سعد ملعون کرد و فرمود: ای پسر سعد، این همان حسین(ع) است و ...

یعنی چون حضرت زینب(س) مضطر شده و از خود بیخود شد تا حدی که برادر را فراموش کرده و به پیش دشمن رفت، امام زمان(عج) برای این مصیبت خون گریه میکند.

انسان کافیست به این کلام معرفت پیدا کند و اگر این معرفت حاصل شد، نیازی نیست انسان بگوید روضه چطور خوانده شود و دیگر به خیلی مسائل که شیطان ما را به آنها سرگرم کرده و ما را از حقیقت واقعی دور میکند وابسته نمی شویم. اما چون معرفت نیست انسان به همین مسائل توجه میکند.

درخانه اگر کس است              یک حرف بس است

و اما چرا قیام امام حسین(ع) و مصیبت کربلا از این اهمیت بالا برخوردار است. جنگ برای چه بود؟ نماز؟ روزه؟

مگر لشکر ابن زیاد لعنت الله علیه در روز عاشورا نماز نخواندند و یا اهل روزه نبودند؟

جنگ بر سر یک چیز بود که اصل همان بود یعنی ولایت امیرالمومنین(ع)

وامام صادق(ع) در مورد آن معروف که امام حسین(ع) برای آن قیام کرد فرمودند: معروف همان ولایت امیرالمومنین(ع) بود و ...

 

از جملات دیگری که در آن تفکر نمیشود صلوات است.

خداوند فرمود: یا موسی، اگر میخواهی من چشم تو بشوم نسبت به آنچه می بینی و گوش تو بشوم نسبت به آنچه می شنوی و اندیشه تو بشوم نسبت به آنچه که فکر میکنی و روح تو بشوم نسبت به بدن تو ، پس صلوات زیاد بفرست.

و حدیث دیگری هم هست که به حدیث نافله معروف است و خداوند میفرماید:

بنده من، اگر نماز شب بخوانی، من گوش تو میشوم با آن بشنوی، چشم تو میشوم با آن ببینی و ...

خداوند در قرآن میفرماید :

هُوَ الَّذِي يصَلِّي عَلَيكُمْ وَ مَلَائِكَتُهُ لِيخْرِجَكُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَكَانَ بِالْمُؤْمِنِينَ رَحِيمًا (الأحزاب/43)

او کسي است که بر شما درود و رحمت مي‌فرستد، و فرشتگان او (نيز) براي شما تقاضاي رحمت مي‌کنند تا شما را از ظلمات (جهل و شرک گناه) به سوي نور (ايمان و علم و تقوا) رهنمون گردد؛ او نسبت به مؤمنان همواره مهربان بوده است!

و در آیه دیگر میفرماید:

  إِنَّ اللَّهَ وَ مَلَائِكَتَهُ يصَلُّونَ عَلَى النَّبِي يا أَيهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِيمًا (الأحزاب/56)

خدا و فرشتگانش بر پيامبر درود مي‌فرستد؛ اي کساني که ايمان آورده‌ايد، بر او درود فرستيد و سلام گوييد و کاملا تسليم (فرمان او) باشيد.

اما ما در جواب این آیه چه میگوییم؟ صلوات میفرستیم!! یعنی میگوییم : االلهم صل علی محمد و آل محمد : ای خدا، بر محمد و آل محمد درود بفرست.

یعنی خداوند به ما امر میکند که بر محمد و آل محمد(علیهم السلام) درود بفرستید ولی ما در جواب میگوییم خدایا خودت این کار را بکن !!!!

این صلواتی که خدا آن را به موسی(ع) سفارش میکند و در وصفش چنان سخنانی میگوید چیست و تاثیرش کجاست؟

 

اگر صلوات به معنای حقیقی این ذکری است که میگوییم چرا اوصافی که خداوند فرموده در ما تجلی پیدا نمیکند و روح ما خدایی نمی شود.

ریشه صلوات از صلاه و نماز است و از همان جنس است و خداوند در این آیه دائما و به صورت استمرار بر محمد و آل محمد(ص) صلوات میفرستد.

تمام موجودات در همه عوالم اگر جمع بشوند نمی توانند معنی صلوات را به صورت کامل بیان کنند.

امام صادق فرمودند: یکی از معانی صلوات اقرار است. (یعنی اقرار به تمام اعتقادات)

در واقع صلوات شبه جمله ای است که هزاران معنا و جمله در آن قرار دارد. در واقع هر صلوات باید معنای تازه ای داشته باشد.

منظور خداوند در کلامش به حضرت موسی(ع) این است که ای موسی معنای صلوات را دریاب، یعنی ولایت و ولی را بشناس که اگر ولی را بشناسی ، این اوصاف در تو متجلی می شود.

در زیارت عاشورا میخوانیم : ای اباعبدالله من به واسطه ولایت و محبت تو به خدا تقرب میجویم. و در ادامه میفرماید به واسطه دوستان تو.

طبق این فراز از زیارت عاشورا ما که خود را از دوستداران آنها میدانیم باید مقداری از این ولایت را داشته باشیم. برای درک این مسئله به روایتی اشاره میکنیم که در آن امام باقر(ع) به جابر جعفی در مورد تفسیر آیه 75 سوره انعام میفرماید : (البته مضمون روایت به این ترتیب هست)

ای جابر، میدانی ابراهیم خلیل الرحمن چگونه ملکوت آسمانها را دید؟ جابر گفت: خیر

حضرت فرمود: ابراهیم در حالی که در خانه خود نشسته بود پرده از چشمانش برداشته شد.

معلوم میشود که حضرت ابراهیم(ع) به آسمانها بالا نرفت و در آسمانها سیر نکرد. (ولی حضرت محمد(ص) در شب معراج در آسمانها سیر کرد. سوره اسراء)

ای جابر میخواهی تو را به آنجا ببرم که خلیل الرحمن نرفت و فقط دید؟ جابر گفت: بله.

امام دست جابر را گرفت و به آسمانها برد و بعد از سیر در آسمانها و مسائل مختلفی که در روایت آمده، بعد از برگشتن به زمین:

جابر پیش خود گفت: من دیگر به مقام ولایت رسیدم و امام و ولی خدا را شناختم.

ناگهان امام فرمود: وای بر تو ای جابر، چه خیالی در دل میکنی. در همین حین و مکان، بچه ای را دیدند که زمین خورد و از درد آهی کشید، جابر ناگهان به طرف او رفت و او را نوازش کرد.

حضرت فرمود: ای جابر چرا چنین کاری کردی؟ جابر گفت: بچه ای بود دلم به حالش سوخت.

امام فرمود: ای جابر، پنداشتی که به کنه ولایت ما رسیدی و ما را شناختی؟

ای جابر، اگر با همه کسانی که دوستدار ما هستند مثل این بچه نشوی و اگر با دوستان ما یک روح در بدنهای مختلف نشوی و ... بویی از ایمان نبرده ای.

جابر گفت : یابن رسول الله کمرم را شکاندی، آیا ما به این اندازه نسبت به یکدیگر حق داریم؟

ای جابر، کار دوستان ما باید به جایی برسد که نه تنها با دوستان ما بلکه با آنکه دم از پیغمبر میزند و علی(ع) را قبول ندارد و حتی با یهود و نصاری و در یک کلام با انسان از در انسانیت باید یکی بشوند.

حتی با حیوانات که در فقه آمده که اگر حیوانی تشنه است و میخواهی با آب وضو بگیری و آب به اندازه کافی نبود، آب را به حیوان داده و برای نماز تیمم کن. یا اگر شاخه ای از درخت را بی جهت بشکنی بویی از ایمان نبرده ای.

ایمان چیست؟ همان شناختن ولی خدا و ولایت اهلبیت(ع).

و اما ولایت به این معنا نیست که ما فقط فضائل و مناقب اهلبیت(ع) را بگوییم که به نقل از آیت الله سید هاشم تهرانی که بیان داشته آنچه که ما از فضائل اهلبیت(ع) گفتیم و خواندیم صفات ملائکه بوده است نه صفات اهلبیت(ع).

تنها راه شناخت ولی خدا که الآن حضرت حجت بن الحسن(عج) هستند همان یکی شدن با انسانها و کلام امام باقر(ع) به جابر جعفی است.

اما شرح این موضوع:

اگر فرزند انسان آسیبی ببیند انسان ناراحت میشود، ولی چه باید کرد که این احساس را نسبت به همه انسانها داشته باشیم. دلیل: فرزند انسان از جسم او به وجود آمده است به همین دلیل علاقه پدر به فرزند بیشتر از علاقه فرزند به پدر است اما مومن و کسی که به اهلبیت(ع) ایمان دارد و دوستدار آنهاست(در عین حال یا در آینده مثل جناب حر و زهیر بن قین) طبق حدیث خلقوا من فاضل طینتنا روحش از زیادی طینت ما خلق شد نه بدن و جسمشان.

حال روح انسانها، آنها را بیشتر به هم نزدیک میکند یا جسم؟

حالا با این حقیقت واضح چرا مشکلات جوانها در جامعه بیداد میکند ولی کسی به فکر نیست و در اثر نادانی مرتبا به تعداد مساجد اضافه میشود یا مگر در روایات نداریم کسی که دست جوانی را بگیرد و مشکلش را حل کند، این عمل برتر از هزار حج عمره است.

در کلام آخر باید گفت ولایت در مقام اهلبیت(ع) به این معنی است که خدا و اهلبیت(ع) از طرف خدا قدرت تسلط و تصرف در همه کائنات را دارند.

اما حدیث آخر، امام صادق(ع) فرمود: خداوند به فرزندم موسی(ع)، دختری میدهد که در قم دفن میشود و پناه اهل قم و تمام شیعیان است تا روز ظهور. امام زمان (عج) هم فرموده: عمه جانم حضرت معصومه(س) ولی من است در امور شیعیان تا روز ظهور من.

و همچنین امام صادق(ع) فرمود: خداوند به فرزندم موسی(ع) پسری میدهد به نام رضا(ع) که در مشهد دفن میشود و پناه بی پناهان هست تا روز ظهور.

این دو روایت فقط در مورد این دو بزرگوار آمده که از طرف ولی زمان حضرت مهدی(عج) نیابت امور شیعیان را تا روز ظهور حضرت دارند.

به امید آنکه خدا قدرت تفکر و معرفتی به ما عطا کند و به امید روزی که ایمان همه ما به مرتبه ای برسد که مورد رضایت امام زمان(عج) باشد.

و نکته آخر: بنده از تجربه ای که در راه دین کردم میگویم چیزی با ارزش تر از یاری دوستان اهلبیت(ع) نیست.

انشاالله روزی تمام شیعیان یک روح بشوند و صاحب همه ما امام زمان(عج) تشریف فرمایی کنند.