مهر مادری امام رضا علیه السلام

 

سوگند دادن امام رضا (ع) به حضرت فاطمه (س):

دو برادر بودند كه يكي نيكوكار و ديگري بد رفتار بود و مردم از دست و زبان برادر بد ناراحت بودند و به برادر ديگرش شكايت مي‌كردند؛ تا اينكه برادر نيكوكار قصد زيارت حضرت رضا (ع) به همراه جماعتي داشت.

برادري هم كه بد بود، همراه با زائران حضرت علي بن موسي الرضا (ع) قصد رفتن به مشهد را كرد. ولي طبق عادت هميشگي‌اش زوار امام رضا (ع) را اذيت مي‌كرد؛ تا در يكي از منزل‌هاي وسط راه مريض شد و از دنيا رفت. همه از فوت او خوشحال شدند، ولي برادر خوب به خاطر غيرت برادري، او را غسل و كفن كرد و همراه خود آورد و در حرم امام هشتم (ع) طواف داد و دفن كرد.

شب شد و در عالم رويا برادر خود را در باغي بسيار مجلل با لباس‌هاي استبرق در كمال شادي و نعمت ديد. از او پرسيد:

 

چه شد كه به اين مرتبه و مقام رسيد؟ تو كه داراي اعمال نيك نبودي.

گفت: اي برادر، وقتي قبض روح شدم، جانم را به سختي گرفتند، هنگام غسل، آب براي من آتش، و كفن پاره‌اي از آتش، و حتي مركب من آتش بود و دو ملك هم با عمود آتشين مرا عذاب مي‌كردند تا به صحن مطهر حضرت رضا (ع) كه رسيديم، آن دو ملك دور شدند و عذاب از من برداشته شد. همين كه مرا وارد حرم كردند، ديدم حضرت امام رضا (ع) بر بلندي نشسته‌اند و توجه به زائران خود دارد. من از حضرتش درخواست شفاعت كردم و پوزش طلبيدم ولي به من عنايتي نفرمودند. همين كه مرا بالاي سر حضرت بردند، پيرمردي نوراني ديدم كه به من فرمود: برو از حضرت طلب شفاعت كن، و الا اگر تو را از اين حرم بيرون ببرند، همان عذاب است. گفتم: اي پيرمرد، من از امام رضا كمك طلبيدم ولي حضرت اعتنايي نكردند.

پيرمرد گفت: «ايشان را به حق مادرش زهرا (س) قسم بده كه هرگز از در خانه‌اش رد نخواهي شد». اين بار كه امام رضا را به حق مادرش زهرا قسم دادم، آن دو ملائكه عذاب رفتند و دو فرشته رحمت آمدند و مرا به اين مقام و نعمت رسانيدند.

 

سيماي فاطمه (س) در قرآن و عطرت، ص 39 و 40.