ماه مبارک رمضان - جلسه یازدهم

بحث حلم و بردباري مصداق کاملي چون امام حسن مجتبي (ع) دارد.

وقتي به تاريخ نظر مي‌اندازيم، حرکت و عملي از امام حسن مجتبي (ع) بيان شده که جاي تعجب و تحليل دارد و آن، جريان صلح امام حسن مجتبي (ع) مي‌باشد.

اگر به مفاد صلح‌نامه‌ي حضرت را نگاه بيندازيم، در اولين مفاد آن بين گشته که حکومت مي‌بايست به دست معاويه باشد و وي بايد حکومت را طبق قرآن، سنت و سيره‌ي خلفاي ثلاث پيش ببرد.

 

در صورتي که حضرت اميرالمومنين (ع) چنين عملکردي را انجام نفرمودند. در تاريخ و روايات بيان گشته که از حضرت در اين موارد سوال کردند و حضرت در جواب‌شان فرمودند که بناي حکومت ما بر قرآن و سنت رسول‌الله (ص) و برداشت ذهني شخص خودشان پيش خواهد رفت. که چنين موردي از طرف شورا رد شد. چه، آن‌ها سيره‌ي شيخين را مد نظر خويش قرار داده بودند.

سوال اينجاست که چطور حضرت امام حسن مجتبي (ع) صلح را صلاح دانستند. در زمان امام حسن (ع)، وي به همراه برادرش حضرت امام حسين(ع) که داراي سپاه و لشکر عظيم بودند، صلح کردند اما در برگي ديگر از تاريخ اسلام، امام حسين (ع) با سپاهي کم تعداد، قيام کردند. دليل اين تفاوت‌ها در چيست؟

در پاسخ به اين سوال، وقتي به جريان 25 سال سکوت و خانه‌نشيني حضرت اميرالمومنين (ع) نگاه مي‌کنيم، فرصت تأمل در صلح امام حسن (ع) را پيدا مي‌کنيم. بلکه اگر مقداري اطلاعات تاريخي بيشتري داشته باشيم، آرامش و اطمينان بيشتري نسبت به عملکرد امام دوم‌مان پيدا خواهيم کرد.

سکوت حضرت اميرالمومنين (ع)، تعبير به سکوت مطلق نيست. بلکه در آنجايي که نشانه‌‌هايي از خطرات احتمالي اسلام رنگ پيدا مي‌کرد، حضرت اقدام به مقابله مي‌کردند. بلکه سکوت حضرت بدين معناست که قهرمان جنگ‌هاي رسول‌الله (ص) در طي اين سال‌ها دست به قلاف شمشير نبردند و شمشير از قلاف بيرون نکشيدند.

چنين عملکرد حضرت را مي‌توان از حيث نظامي، تحليل کرد:

در زمان حضرت رسول (ص) و اميرالمومنين، دنيا به تعبيري دو قطبي بود. بدين معني که در يک سمت امپراتوري ايران،‌ و در سمت ديگر، امپراتوري روم حکومت داشتند. لذا در تاريخ نقل شده که رسول اکرم (ص) در آخرين لحظه‌هاي عمرشان حرکت نظامي عجيبي را انجام دادند و آن، تشکيل سپاه عصامه براي مقابله با سپاه روم بود. درايت پيغمبر (ص) آن بود که خلفاي ثلاثه را از نزد خويش دور کند و در سپاه نظامي جاي دهد تا در سپاه عصامه جاي گيرند و بستر براي حاکم‌سازي حکومت حضرت اميرالمونين (ع) را فراهم سازد. در عين حال پيغمبر (ص) نسبت به قدرت سپاه روم آگاهي داشتند و خبر از آن داشتند که سپاه روم در اين تفکر است که اگر پيغمبر (ص) از دنيا برود، دنياي اسلام متزلزل خواهد شد و فرصت براي کشورگشايي به وجود خواهد آمد.

چنين جرياني در زمان حضرت امير (ع) نيز بود. چه، حضرت عالم به اين قضيه بودند که اگر دست به شمشير ببرند، نه سپاه وي پيروز خواهد شد و نه سپاه شبه‌جزيره‌ي عربستان بلکه دو امپراتوري وارد کشور شده و تمامي شيعيان را از بين مي‌برند.

بنابراين يکي از راه‌هاي حفظ شيعه، اين عملکرد حضرت امير (ع) بود.

نکته‌ي دوم بر اين است که فرض کنيم امپراتوري‌هاي روم و ايران نبودند و خطري اسلام و مسلمانان را از اين جنبه تهديد نمي‌کرد. نکته اينجاست که بعد از شهادت پيامبر، داخل کشور عربستان آشفته بود. چه، در تاريخ بيان شده که بعد از شهادت حضرت رسول (ص) چندين نفر ادعاي پيغمبري داشتند و اين نشان از آن دارد که فرصتي براي تمامي اقشاري سوءاستفاده‌گر جامعه ايجاد شده بود.

تحليل ديگر اين است که حضرت رسول (ص) به اميرالمومنين (ع) فرمودند که بعد از من چنين جرياناتي رخ مي‌دهد. و فرمودند اگر بعد از من به تعداد 40 نفر يار همراهت بودند، قيام کن و در غير اينصورت قيام نکن. که حضرت امير (ع) بعد از شهادت پيغمبر، به مدت 40 روز، هر روز به خانه‌هاي مهاجرين و انصار مي‌رفتند و وقايعي چون غدير را يادآوري مي‌کردند و خواستار همراهي بودند اما در عمل هيچ کمکي از اين بي‌وفايان نديدند. و بعد از 40 روز حضرت تنها 4 نفر را همراه خود ديدند.

در فضاي امام حسن مجتبي (ع)، ابتدا اوضاع کاملا به نفع امام پيش مي‌رفت. حضرت دو چينش نظامي داشتند : يک چينش نظامي در يک منطقه و چينش نظامي ديگر با هشت هزار نفر در منطقه‌اي ديگر که زماني که با سپاه معاويه رودررو شدند، قرار شد از دو جناح به معاويه حمله کنند. اما ناگهان حضرت ديدند که هشت‌هزار نفري که در جناح ديگر اسکان گرفته بودند، به سپاه معاويه پيوسته و گرفتار مال و ملال معاويه شده بودند.

در اين زمان،‌ حضرت با چنين وضعيتي روبرو شد و اگر تصميم به مقابله مي‌گرفتند، سواي از آنهايي که از وي جدا شده و به سپاه معاويه گرويده‌بودند، سپاه خوده حضرت نيز از اين اتفاق آشفته شده بودند. فلذا امام حسن مجتبي (ع) فضا را آشفته ديدند و از طرفي معاويه چون تصميم نداشت اولين اقدام خودش با عراق را با جنگ شروع کند، صلح‌نامه را پيشنهاد داد و حضرت نيز پذيرفتند. دقت کنيد که صلح‌نامه به واسطه‌ي توصيفاتي که عرض شد،‌ از طرف معاويه مطرح شد.

روشن است که اگر حضرت تصميم به قيام مي‌گرفتند، سپاه به طور کامل از بين مي‌رفت. و چنين از بين رفتني با واقعه‌اي مثل کربلا تفاوت عظيمي دارد.

در مثال مي‌توان به جنگ مختار اشاره داشت که چون بافت مناسبي نداشت، تمامي خون لشکريان مختار که سربريده شدند، به هدر رفت. و از اين مثال مي‌توان نتيجه گرفت که تصميم حضرت براي عدم قيام، درست‌ترين تصميم بود. و قيام، هيچ ثمره‌اي براي اسلام و شيعيان نداشت.

اما قيام امام حسين (ع) ثمره‌ي فراواني داشت. نظير جنگ تحميلي کشورمان که بعد از هشت سال و هزاران شهيد، ثمره‌ي با ارزشي به همراه داشت.

بنابراين، حکمت صلح امام حسن (ع) چنين بود.