امامت - منزلت امیرالمومنین (ع) نسبت به پیامبر (1)



امامت - منزلت امیرالمومنین (ع) نسبت به پیامبر - بخش اول



 

ان رسول الله(ص) خرج الى تبوك واستخلف علياً فقال اتخلفنى فى الصبيان و النساء قال الا ترضى ان تكون منى بمنزلة هارون من موسى الا انه ليس نبى بعدى.

رسول خدا به غزوه تبوك رفت و على را خليفه خود قرار داد، على گفت : آيا مرا در بچه ها و زنها به جاى خود مى گذارى؟ فرمود: آيا راضى نمى شوى كه منزلت تو به من، منزلت هارون به موسى باشد بجز اين كه پيغمبرى بعد از من نيست.

اين روايت به مقتضاى عموم ، منزلت هر مقامى را كه هارون نسبت به موسى داشته براى على (عليه السلام) نسبت به پيغمبر(صلى الله عليه وآله وسلم) ثابت مى كند، و استثناى مقام نبوّت مؤكّد اين عموم منزلت است.

 

 در قرآن مجيد منزلت هارون نسبت به موسى اين چنين بيان شده است :

وَاجْعَلْ لِي وَزِيرًا مِنْ أَهْلِي * هَارُونَ أَخِي * اشْدُدْ بِهِ أَزْرِي * وَأَشْرِكْهُ فِي أَمْرِي  (طه29/30/31/32)

و وزيري از خاندانم براي من قرار ده  *  برادرم هارون را !  *  با او پشتم را محکم کن؛  *  و او را در کارم شريک ساز؛

وَقَالَ مُوسَى لِأَخِيهِ هَارُونَ اخْلُفْنِي فِي قَوْمِي وَأَصْلِحْ وَلَا تَتَّبِعْ سَبِيلَ الْمُفْسِدِينَ (الأعراف/142)

و موسي به برادرش هارون گفت: «جانشين من در ميان قومم باش. و (آنها) را اصلاح کن! و از روش مفسدان، پيروي منما!»

 و آن منزلت در شش امرِ وزارت ، اخوت و برادرى ، شدت ازر ، اصلاح امر ، شركت در امر و خلافت خلاصه شده است .

 

وزارت

وزير كسى است كه بار سنگين مسؤليتى كه امير دارد بر دوش مى كشد، و متصدى انجام آن مى شود ; اين مقام نه تنها در حديث منزلت بلكه در روايات ديگرى در كتب حديث و تفسير عامّه براى آن حضرت وارد شده است. (التفسير الكبير ، ج 12 ، ص 26 در تفسير آية انّما وليّكم الله و رسوله)

 

اخوّت و برادرى

چون برادرى هارون با موسى نَسبى بود، اين منزلت را رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) براى علىّ (عليه السلام) به عقد اخوّت محقق كرد، و روايات عامّه و خاصّه در اين موضوع بسيار است، كه به يك روايت اكتفا مى شود:

عبدالله بن عمر گفت: چون پيغمبر به مدينه وارد شد، بين اصحاب اخوّت و برادرى برقرار كرد ; پس علی (عليه السلام) با چشم گريان آمد، گفت : يا رسول الله اصحابت را برادر كردى، و مرا با كسى برادر نكردى، فرمود : یا علی ، انت اخى فى الدنيا و الآخرة

اين اخوت آشكار مى كند كه مقام حضرت على (عليه السلام) هنگام نزول آيه إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ (الحجرات/10) مؤمنان برادر يکديگرند؛  از هر مؤمنى رفيع تر و بالاتر بوده است ; زيرا بر حسب مدارك عامّه و خاصّه حضرت رسول (صلى الله عليه وآله وسلم) بين اصحاب بر حسب منزلت ايشان اخوت برقرار نمود ، آنچنان كه بين ابوبكر و عمر ، و بين عثمان و عبدالرّحمن ، بين ابى عبيده و سعد بن معاذ و ... اخوت قرار داد ، و حضرت على (عليه السلام) را براى اخوت با خود برگزيد ;

 

بنابراين چگونه او در مرتبه اشرف فرزندان آدم نباشد ، و حال آن كه حضرت رسول (صلى الله عليه وآله وسلم) به اخوت با او در دنيا و آخرت تصريح نموده است !

اين اخوت و برادرى روشن مى سازد كه همانندى روحى ، علمى ، عملى و اخلاقى بين حضرت على (عليه السلام) و افضل اهل عالم يعنى حضرت رسول خاتم (صلى الله عليه وآله وسلم) به مستواى درجه آن حضرت رسيده است ،

  وَلِكُلٍّ دَرَجَاتٌ مِمَّا عَمِلُوا  (الأنعام/132)

و براي هر يک (از اين دو دسته)، درجات (و مراتبي) است از آنچه عمل کردند؛

و درجات در دنيا و آخرت بر حسب سعى و كوشش و كسب و اكتساب انسان است .

وَنَضَعُ الْمَوَازِينَ الْقِسْطَ لِيوْمِ الْقِيامَةِ فَلَا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَيئًا  (الأنبياء/47)

ما ترازوهاي عدل را در روز قيامت برپا مي‌کنيم؛ پس به هيچ کس کمترين ستمي نمي‌شود؛

و خداوند متعال عالم تر است به حق جهادى كه على بن ابيطالب (عليه السلام)در حق پروردگار متعال انجام داد ، تا آن جا كه رسيد به مقام در دارالقرار با كسى كه خداوند سبحان در شأن او مى فرمايد :

عَسَى أَنْ يبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقَامًا مَحْمُودًا (الإسراء/79)

اميد است پروردگارت تو را به مقامي در خور ستايش برانگيزد!

از اين مقام و درجه تعبيرى نتوان كرد ، مگر همان كه رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) به آن تعبير فرموده : « انت اخی فی الدنیا و الاخره » . آن حضرت بعد از عبوديّت به اين اخوت مفتخر گرديد ، همانطور كه خود می فرمود: « انا عبدالله و اخی رسوله »

من بنده خدا و برادر رسول خدايم ; و در روز شورى فرمود : آيا در ميان شما كسى است كه رسول خدا بين او و خودش برادرى قرار داده باشد غير از من.

 

شدّت ازر

احاديث ديگرى وارد شده است كه حضرت رسول (صلى الله عليه وآله وسلم) از خداوند متعال درخواست نمود كه پشت او را به حضرت على (عليه السلام) محكم گرداند ، و خداوند تبارك و تعالى دعاى حضرت را استجابت فرمود :

شكى نيست كه وظايف سنگين رسالت خاتميّت از بزرگترين مسئوليّت هايى است كه خداوند متعال تكليف فرموده است ، و كسى را ياراى تحمّل چنين بار مسئوليّتى نيست مگر رسول خاتم كه ظهير انبيا و مرسلين است .

لذا بعد از آن كه حضرت رسول (صلى الله عليه وآله وسلم) متحمّل اين مسئوليّت سنگين از طرف خداوند متعال شد، از پروردگار خود درخواست نمود كه پشت و بازو ، و قدرت و قوّت او را به على (عليه السلام) محكم گرداند ، و خداوند . درخواست حضرت را پذيرفت آنچنان كه درخواست موسى را پذيرفت اين دعا از رسول خدا و اجابت از خدا دليل بر اين است كه انجام امر رسالت جز با دست و زبان على بن ابى طالب كه قاهر به قدرت الهى، و ناطق به حكمت خداوندى است، ممكن نبوده است.

آيا معقول است بعد از رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) براى امّت ظهير و پشتيبانى باشد غير از آن كسى كه ظهير و پشتيبان رسول خدا بوده است؟!

و آيا ممكن است كه امّت ، بازو و ياورى غير از آن كس كه بازو و ياوررسول خدا بود ، اتخاذ كند و بگيرد؟!

 

 

اصلاح امر

 و موسى به برادر خود ، هارون ، گفت : جانشين من در قومم باش و امر آنان را اصلاح كن .

 همانطور كه هارون مصلح قوم موسى ، و جانشين موسى در اصلاح امّت او بود ، همچنين اين مقام و منزلت در امّت رسول ، براى على (عليه السلام) است ، و اصلاح كردن به قول مطلق ، شأن كسى است كه خود متصف به صلاح مطلق و كامل باشد؛

نه به مطلقِ صلاح به هر مرتبه اى ، كه در قرآن مجيد وصف حضرت يحيى وَسَيدًا وَحَصُورًا وَنَبِيا مِنَ الصَّالِحِينَ (آل عمران/39) و رهبر خواهد بود؛ و از هوسهاي سرکش برکنار، و پيامبري از صالحان است و وصف حضرت عيسی وَيكَلِّمُ النَّاسَ فِي الْمَهْدِ وَكَهْلًا وَمِنَ الصَّالِحِينَ (آل عمران/46) و با مردم، در گاهواره و در حالت کهولت (و ميانسال شدن) سخن خواهد گفت؛ و از شايستگان است. قرار گرفته است .