دیدم سر سجاده بانو گریه کردی

دیدم سر سجاده بانو گریه کردی

همراه درد زخم بازو گریه کردی

 

دیدم که چشمان تو باران بهار است

با چشمه ی جوشان پهلو گریه کردی

 

 

امشب دلیل گریه هایت را شنیدم

گفتی علی تنهاست، بر او گریه کردی

 

دیگر به جای اشک خون ریزد ز چشمت

از بس که با چشمان کم سو گریه کردی

 

خون میکنی قلب علی و زینبت را

تا سر نهادی روی زانو گریه کردی

 

از فضه و زینب شنیدم روز آخر

هنگام شانه روی گیسو گریه کردی

 

دیدم به زیر چادری که رد پا داشت

از این که پوشاندی ز من رو گریه کردی

 


حسین کریمی نیا

منبع : بی پلاک